فیزیکی آ
*بدیهی یات داستان از جایی شروع میشه که برخلاف قاعده لزوما ابتدایش نیست ! مثلا! ترم اول دانشگاه فک کنم شروع خوبی باشه ، پس از پشت سر گذاشتن یک سال تحصیلی تقریباً سنگین (البته سنگین نیاز به توضیح مفصل داره ، در این حد بدونید که سنگینی تنها ناشی از درس نبوده!) و کنکور و داستان های دور و درازش -که امروزه از بچه شیرخواره تا پیرمرد بطور دقیق باهاش آشنایی دارند- وارد دانشگاه میشی ، فضا و جو بطور کلی تغییر میکنه و بطور خلاصه نقطه عطفی در دوران تحصیلی اکنون رخ داده است ، چند هفته در حال و هوای جدید سیر میکنی و سرخوش و شادان(از نشانه های بارز ترم اولی های دانشگاه ) از اتفاقات تلخ و شیرین ایام میگذرانی :) * دادگاه رسمی است اما کم کم ان روی دیگر سکه نمایان می شود،پس از عبور از فراغ بالی های روزهای نخست وقت آن رسیده است که به کار اصلی خودت برسی ؛ بعله ... درس و کتاب و داستان تکراری تکلیف ! دوباره از اول شروع می شود همه چیز و تیر خلاص رو اون دانشجوی ترم بالایی زد که صادقانه گفت :"از همین اول بشینید برای کنکور ارشد درس بخونید". این جمله و حرف هایی که بین ما رد و بدل شد آب سردی بود که بر پیکره ی من ریخته شده بود.احساس بازیچه شدن ، به تمسخر گرفته شدن و بی اراده گی بهم دست داده بود.فکر تکرار روزهای گذشته و کنکوری دیگر و ... به شدت منو متاثر کرد. * هوا سرد می شود زمان آن رسیده است که سوالی مهم تر مطرح شود : من که از روی علاقه ، نه بازار و از این مسخره بازی ها این رشته رو انتخاب کرده بودم اکنون با چنین مسائلی روبرو می شوم ؟!
کد قالب جدید قالب های پیچک |